الان که دارم فکرشو میکنم بچگیام برا خودم گودزیلایی بودم. طبق معمول یه پنجشنبه رفتیم خونه ی بابابزرگمینا خلاصه خیلی حوصلم سر رفت بود.اومدم تو حیاط یهو چشمم به ماشین بابابزرگم افتاد و شیطونیم گل کرد همچین مثل سپایدرمن از ماشین رفتم بالا و رسیدم به سقفش آقا بعدش اومدم با چند تا حرکت چرخشی پریدم رو سقف ماشین اینقدر بالا پایین پریدم که سقف رو به داخل خم شد بیچاره وقتی بابا بزرگم ماشین رو دید کم بود سکته رو بزنه در آخر هم به خاطر من ماشین رو فروختن^_^
خو ماشینه عمر خودش رو کرده بود دیگه من فقط نقش عزراییل رو داشتم و جونش رو رفتم^_^
اما خداییش خیلی حال داد انگار تو پارک بادی بودم^_^
راستی محض اطلاع دیوونه نیستم فقط یه کوچولو موچولو شیطونم^_^
یک اس ام اس
باسلام خدمت شما بازدید کننده عزیز به سایت یک اس ام اس خوش آمدید
لطفا برای دریافت جدید ترین اس ام اس ها در خبر نامه سایت عضو شوید
و برای ارسال اس ام اس در سایت عضو شوید و اس ام اس های خود را برای ما ارسال کنید
اس ام اس ها بعد از تایید مدیر در سایت قرار می گیرد